شروع دوباره ی زندگی

زمانی یاد گرفتم که زندگی واقعی متفاوت است با تجارب گذشته ی من.پس پا به زندگی اصلی نهاده ام و می خواهم دست تو را نیز بگیرم

شروع دوباره ی زندگی

زمانی یاد گرفتم که زندگی واقعی متفاوت است با تجارب گذشته ی من.پس پا به زندگی اصلی نهاده ام و می خواهم دست تو را نیز بگیرم

پیش خدمتی به نام کائنات

سلام دوستان عزیزم.خوب هستید؟عالی هستید؟سرحال هستید؟امید وارم جواب تمام سوالاتم


((بله)) باشه.از تاخیر پیش آمده بسیار شرمندم اما سرم شلوغ بود یک مدت و گرفتاری کاری


پیش آمده بود.خوب دوستان امروز می خواهیم با هم کائنات رو بشناسیم


عزیزانم ما به عنوان اشرف مخلوقات خلق شده ایم و عزیز ترین مهمانان خدا هستیم.دوستان عزیزم


خوب وقتی یک نیروی قدرتمند مارو به مهمانی دعوت کرده حتما برای ما تدارکات بسیاری فراهم


کرده.مثل سلامتی،زیبایی،ثروت،قدرت،مهربانی،عشق و ...


خوب مطمئنا سوال پیش میاد که خوب ما چطوری باید از این نعمات استفاده کنیم و به اونها برسیم


یک راه ساده.فقط کافیه که بخواهیم همین.بله به همین سادگی.اما این خواستن به ظاهر ساده


پیچیدگی هایی برای خودش دارد.شما به زندگی دعوت شده اید و خداوند برای شما نعمات زیادی


تدارک دیده اند.کافیست پیشخدمتی را صدا بزنید و از او بخواهید.اما چرا می خواهیم و نمی رسیم


یک مثال می زنم شما با خانواده به رستورانی می روید پدر سلطانی سفارش می دهد،مادر کوبیده


برادر قوی هیکلتان کوبیده و برگ و جوجه سفارش می دهد،خواهرتان برای رژیم غذایی که دارد


یک سیخ کباب و سالاد سفارش می دهد.چرا می دانید این غذا ها را برای شما می آورند؟


جواب خیلی ساده است چون شما مطمئن هستید که این رستوران بنا شده و غذاهایی را که


شما می خواهید برای شما آماده می کنند و حتی نیاز نیست خودتان بروید و غذا را بگیرید


کسی برای شما می آورد.خوب به رستوران دنیا هم همین گونه نگاه کنید سفارش بدهید


و مطمئن باشید که می رسد به شما شک نکنید وقتی سفارش می دهید یک لباس زیبا


مطمئن باشید به آن می رسید.آنگاه درهایی برای شما باز می شود که بتوانید از طریق آن


در ها به راهی قدم بگذارید که زمینه ی تلاش شما برای رسیدن به آن لباس فراهم شده


درخواست خود را به کائنات بگوییید بدانید همان لحظه کائنات دست به کار می شود اما اگر


شک کنید که آخر چگونه آن لباس به من می رسد آن قدرت شک انرژی شما را می گیرد


و قدرت فکر و ناخودآگاه باور می کنند که به آن نمی رسید و همان اتفاق می افتد


دوستان عزیزم خداوند می فرمایند:بخوانید مرا تا استجاب کنم


مراقب خودتون باشید.جلسه بعد در مورد شکر گذاری صحبت می کنیم


یا حق

نظرات 3 + ارسال نظر
پریسا یکشنبه 4 خرداد 1393 ساعت 00:12 http://aansooyeshab.blogsky.com

چقدر دلم می خواست عمل کردنش نصف سادگی گفتنش رو داشت!.
خدا. من یکی رو اشتباهی دعوت کرده احتمالا. پدرم رو رسما در آورد. شاید هم آوردتم به مهمونیش واسه تفریحش و تفریح خواصش. بیخیال مرجان درست میگه. شک همه جا به شدت خراب کاره. باید1راهی باشه که بشه ازش خلاص شد.

ماجد پنج‌شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 11:22

سپاسگذارم

مرجان سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 15:50

دقیقاً مشکا همون شک هست. چگونه آن بع من می رسد؟
این کار رو خراب میکنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.