شروع دوباره ی زندگی

زمانی یاد گرفتم که زندگی واقعی متفاوت است با تجارب گذشته ی من.پس پا به زندگی اصلی نهاده ام و می خواهم دست تو را نیز بگیرم

شروع دوباره ی زندگی

زمانی یاد گرفتم که زندگی واقعی متفاوت است با تجارب گذشته ی من.پس پا به زندگی اصلی نهاده ام و می خواهم دست تو را نیز بگیرم

کودکی به نام نا خود آگاه

سلام دوستان عزیزم.عالی هستید؟شرمنده که در آپدیت کردن وبلاگ خیلی تاخیر داشتم.


حالتون خوبه؟خوش می گذره؟دوستان عزیزم امروز با بحث ضمیر نا خود آگاه در خدمتتون هستم


دوستان ما با دریافتی هامون دو نوع برخورد داریم.یک برخوردمون با ضمیر خودآگاهه و


نوع دیگر برخورد ضمیر ناخودآگاهه.ضمیر خودآگاه همان شعور و فکر ماست که یک سری


فیلترهایی دارد.مثلا شما می دونید وقتی می خواهید برید بیرون باید با لباسی غیر از


لباس داخل خانه همراه باشید.یا مثلا وقتی به یک مجلس عروسی دعوت هستید می دونید


که باید لباس مجلسی بپوشید.مثلا برای آقایون کت و شلوار و کراوات مرسومه اگر به یک


مرد بگویید که بیا برای عروسی لباس کنار ساحل دریا بپوش قبول نمی کنه چون فکرش بهش


می گه که لباس کنار دریا مناسب عروسی نیست.یا مثلا اگر خدای نکرده یک نفر بخواهد به


مجلس عزای یک نفر برود از رنگ های شاد استفاده نمی کند.چون مغزش دستور می دهد که


برای عزاداری باید لباس مشکی بپوشی.خوب دیدیم که ضمیر خودآگاه براساس منطق عمل


می کنه و فیلترگزاری می کند برای کارها.اما ما ضمیری هم داریم با قدرت بسیار زیاد به نام


ضمیر ناخودآگاه که متاسفانه یا خوشبختانه منطق ندارد و هر چیزی به هر شکلی بیاید باور


می کند.مثلا وقتی به شوخی به دوستتان بگویید:((بیچاره شدم)) ضمیر نا خودآگاه باور میکند


که بیچاره است شوخی و جدی را تشخیص نمی دهد هر چیزی را به عنوان ورودی به او بدهید


باور می کند.مثل یک کامپیوتر اگر عبارت 1=2 را از شما بگیرد به درستی و نا درستی اش هیچ


کاری ندارد و تا صدها سال بعد هم که بخواهیم از کامپیوتر خروجی بگیریم می گوید 1=2 به


هیچ عنوان کاری ندارد که این عبارت نا درست است.ضمیر ناخودآگاه هم همین طور هر عبارت


هر گونه احساس و هر گونه فکری را که راجع به خودتان داشته باشید از شما گرفته،باور می کند


و شما را به آن سمت سوق می دهد.مثلا اگر باور داشته باشید که آدم دست و پا چلفتی هستید


قطعا همین طور خواهد شد.زیرا ضمیر ناخودآگاه می گوید این پسر یا دختر به من داده ای داده


که دست و پا چلفتی است و به همان سمت سوق می دهد.برای همین است که همیشه


توصیه شده افکار مثبت داشته باشید،عبارات مثبت به کار ببرید.هر روز به خودتان یاد آوری کنید


که انسان خوشبختی هستید،انسان زیبایی هستید،برگزیده ی خداوند هستید و تلقین کنید


اگر مشکل دارید به خودتان باور بدهید که خوشحال هستید.ضمیر نا خودآگاه دروغ شما را نمی فهمد


شما را به سمت خوشبختی سوق می دهد.ضمیر نا خود آگاه کودکی است با قدرت زیاد اگر به او


بگویید بساز می سازد چون به کائنات وصل است و اگر بگویید خراب کن مشکلی نیست خراب می کند


ضمیر نا خودآگاه با تلقین تغذیه می شود.با تلقین باور می کند.برای اینکه به او بفهمانید خوشبخت


هستید.احساس خوشبختی کنید.به خودتان بگویید چقدر خوشبخت هستید تا ضمیر نا خودآگاه باور


کند که شما خوشبخت هستید از آنجا به بعد را بسپارید به ضمیر ناخودآگاه او شما را خوشبخت می کند


دوستان عزیز می توانید برای آشنایی بیشتر با این بحث کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین رو


خریداری کنید


دوستان عزیز مطلب بعد در مورد کائنات است.منتظر نظرات دلگرم کننده شما هستم.راستی


از هیچ انتقادی هم ناراحت نمی شم و بر عکس بسیار استقبال می کنم.تا دیدار بعد به خدا


می سپارمتون.


یا حق

نظرات 3 + ارسال نظر
پریسا یکشنبه 4 خرداد 1393 ساعت 00:07 http://aansooyeshab.blogsky.com

سلام. با ناخودآگاه موافقم. اثرش رو هم موافقم. ولی به هیچ ترتیبی باهام کنار نمیاد. ای کاش از پسش بر می اومدم تا فرمونش رو بچرخونم از منفی به مثبت!. ولی تا حالا که اون زندگی من رو چرخونده از منفی به منفی. کاش می شد دیگه دست برداره!.

ماجد دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت 09:02

سپاسگزام

مرجان شنبه 20 اردیبهشت 1393 ساعت 10:53

آقای عرفانی باز هم تشکر از وقتی که میگذارید و مطالب بسیار مهمی رو یادآوری می کنید و آموزش میدین. چطور میتونیم ضمیر ناخودآگاه رو از فکرهای منفی دور کنیم و بعبارتی مجبورش کنیم که از نگرانی ها و احتمالات منفی خودداری کنه و از همون اول تمرکز رو فعل های مثبت باشه؟
ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.