شروع دوباره ی زندگی

زمانی یاد گرفتم که زندگی واقعی متفاوت است با تجارب گذشته ی من.پس پا به زندگی اصلی نهاده ام و می خواهم دست تو را نیز بگیرم

شروع دوباره ی زندگی

زمانی یاد گرفتم که زندگی واقعی متفاوت است با تجارب گذشته ی من.پس پا به زندگی اصلی نهاده ام و می خواهم دست تو را نیز بگیرم

مغناطیسی به نام ذهن

درود و وقت بخیر به تمامی دوستان عزیزم.خوشحال هستم که هستید و به سرزمین مجازی


من سفر می کنید.امیدوارم عالی باشید.راستی امروز چند تا پروانه دیدید؟صدای چندتا یا کریم


شنیدید؟امروز صبح که از خواب بیدار شدید بعد از چند ثانیه لبخند روی لبهاتون نشست؟


به چند تا درخت امروز سلام دادید؟به چند تا از زیبا ترین آرزوهاتون فکر کردید؟چند تا نفس عمیق


کشیدید؟امیدوارم جواب تمام سوالاتم عبارت "یک عالمه" باشه.


خوب همون طور که نقشه کشیده بودیم و از قبل برنامه ریزی کردیم امروز به دلایل علمی این


مساله می پردازیم که به هر چه فکر کنیم به همان می رسیم می پردازیم


دوستان عزیز هر چیز در این دنیا قابل اندازه گیری است.وزن یک جسم،طول یک زمین فوتبال


عمق یک استخر زیبا و........


زیبایی یک انسان شاید قابل اندازه گیری نباشه اما قابل مقایسه با زیبایی یک انسان


دیگر هست.هر چند ما انسان ها حتما زیبا هستیم اگر به ندای درون گوش بدهیم


دوستان عزیز تفکر هم قابل اندازه گیری است با واحدی به نام فرکانس.فرکانس در زبان


فیزیک به معنای تعداد رفت و برگشت در یک ثانیه است.هر کر فرکانس خاص خودش را


داراست و هر پدیده ای در این دنیا نیز فرکانس خودش را دارد.هر فکر اگر با احساسی


مخلوط شود و به کرات تکرار شود حتما عینیت و وجود خارجی می یابد.اینیشتین


در جایی گفته:هر چیز به تخیل انسان راه بیابد قابلیت خلق شدن دارد.زمانی سفر


به کره ی ماه برای بشر امری غیر ممکن بود ولی در تخیلاتش وجود داشت و بالاخره


اتفاق افتاد.رویای پرواز از دیرباز در بشر وجود داشت و برادران رایت این رویا را به


واقعیت تبدیل کردند.زمانی بشر می خواست با آنسوی دنیا ارتباط برقرار کند و گراهام بل


آغاز گر راه بود و هزاران مثال دیگر.ببینید دوستان این که یک فکر فرکانس دارد یعنی


اینکه یک فکر باعث تغییراتی در ساختار فیزیکی انسان می شود وباعث کم و یا زیاد


شدن ترشح یک آنزیم می شود.فکر به سر درد مطمئنا سردرد می آورد.در آزمایشی


که یک تیم از دانشمندان اروپایی انجام داده بودند یک فرد را به سنسور های قوی


و یک دستگاه که فعالیت های مغز را تحلیل می کرد متصل ساختند و به آن فرد


گفتند تصور کن در مسابقه ی دو میدانی شرکت کرده ای و شروع به دویدن می کنی


نتیجه این بود بعد از این که این فرد مسابقه را در ذهنش انجام داد عضلات پا خسته


شدند،ما هیچه های پا همان فعالیتی را انجام داده بودند که در یک مسابقه انجام می شود


در حالی که این فرد نشسته بود.حال ببینید ما در طول روز چقدر سر مسائل بیخود


عصبانی میشویم،غصه می خوریم،گریه می کنیم،بددهانی می کنیم و ...و با چه تمرکزی


به نتیجه ی آزمایشی که هنوز نیامده فکر می کنیم...اگر قند خونم بالا باشد چه می شود؟


مراقب خوردنم باید باشم نکند به چربی خون مبتلا شوم؟......اشتباه نشود به هیچ گونه


نمی خواهم در مورد رژیم های مفید غذایی قضاوت بدی داشته باشم من در مورد


یک رفتار وسواس گونه همراه با تمر کز صحبت می کنم.اگر با ذهن خود فرکانس بیماری را


صادر کنیم حتما بیماری می گیریم.اگر دائما به کار و خستگی عضلات بعد از کار فکر


کنیم حتما دچارش می شویم.ببینید مغز آدم چهار حالت دارد:


1 - بتا که همان حالت بیداری کامل است
2 - آلفا که همان حالت خلسه است
3 – تتا،تله پاتی،شهود،روشن بینی
4 – دلتا.یعنی خواب عمیق که در آن رویا می بینیم


وقتی ما با تمرکز به مسئله فکر می کنیم و غرق در آن می شویم در حالت خلسه فرو رفته ایم


و به هرچه فکر کنیم ضمیر نا خود آگاه ما باور می کند و همان اتفاق می افتد.ببینید ضمیر ناخودآگاه


موضوع مطلب بعدی است در مورد این حالات به آدرسی که در ذیل آمده رجوع کنید و مطلب آن


قسمت را بخوانید تا با چهار مرحله گفته شده بیشر آشنا بشید


آشنایی با چهار مرحله مغز


بحث بعدی در مورد ناخود آگاه و شعور کل و کائنات است که مطمئنا چند جلسه ای طول


می کشد اما بحث های جذابی است.حالا شما نظر بدید که من در جلسه ی بعد


در مورد نا خودآگاه و شعور کل و کائنات صحبت کنم یا اول داستان ورودم به دنیای فعلی


و درک اون و بعد از چند سال تصمیم به اشتراک گذاشتن با دیگران رو براتون تعریف کنم


پس تا مطلب بعدی مراقب خودتون باشید


یا حق

نظرات 4 + ارسال نظر
پریسا پنج‌شنبه 18 اردیبهشت 1393 ساعت 08:44 http://aansooyeshab.blogsky.com

سلام.
شاید خدا هم ندونه که چقدر دلم می خواست می شد به همین سادگی بود! ولی نیست!. مطمئنم برای خیلی ها شدنیه ولی...
پاینده باشید!.

مرجان سه‌شنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت 13:50

آقای عرفانی بسیار مطالب مفیدی نوشتید و توضیح دادید. اینکه انفدر علمی فکر کردن ما تاثیر میزاره رو چیزی که میخواهیم واقعاً برای من مهم بوده و هست. خیلی ممنون از لطف شما
هر طور صلاح میدونید چون بحث کائنات هم خیلی برای من جذاب، مهم و کاربردی هستش.
بسیار مشتاقم مطالب بعدی رو بخونم

آفاق سه‌شنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت 09:06

سلام ...دنیا باید به گونه است که پر از دلهره هاست و پر از نقش هایی که ما خواه نا خواه باید آن را بازیگر باشیم ....ناراحت شدن و اشک ریختن و افسرده شدن ..... خندیدن و دل درد گرفتن ..... ترسیدن و استرس داشتن و کاسته شدن... قوی بودن و پرکار بودن و سالم ماندن و.... . اما اینها نقش هستن و هیچ مدارم ثبات ندارند اگر به کاری که میکنی و هدفی داشته باش درست نیندیشیده باشی...من خنده را دوست دارم به همان اندازه که گریه ارمم میکند ...ما باید بدانیم کی چه نقشی بگییریم و تا چه اندازه آن را ادامه دهیم .....

ماجد دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 ساعت 08:31

سلام و سپاس آقای عرفانی گرامی
هر جور صلاح میدونی و باعث درک بهتر مطالب از طرف خوانندهات میشه
من شاگرد منظمتم(-:
حق نگهدار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.