شروع دوباره ی زندگی

زمانی یاد گرفتم که زندگی واقعی متفاوت است با تجارب گذشته ی من.پس پا به زندگی اصلی نهاده ام و می خواهم دست تو را نیز بگیرم

شروع دوباره ی زندگی

زمانی یاد گرفتم که زندگی واقعی متفاوت است با تجارب گذشته ی من.پس پا به زندگی اصلی نهاده ام و می خواهم دست تو را نیز بگیرم

مثبت دیدن

سلام دوستان عزیزم.خوشحالم که باز هم در خدمتتون هستم امیدوارم حالتون عالی باشه


امروز در خدممتون هستم با بحثی به اسم مثبت بودن.عزیزانم همه ی ما در زندگی با وقایعی


رو در رو هستیم که با هم متفاوت هستند اما یک ماهیت دارند یا مثبت هستند یا منفی


استثنایی هم وجود ندارد.برای بعضی ها بیشتر مواقع مثبت اتفاق می افته و برای بعضی ها هم


بیشتر مواقع منفی.راستی!!!چرا اینطوریه؟خدا که بین بنده هاش فرقی نمی ذاره.همه ی بنده هاشو


دوست داره و برای همه ی بنده هاش خوبی می خواد پس چرا برای یک عده همیشه منفی


پیش می آد؟می دونید چرا؟چون خداوند قدرت انتخاب منفی و مثبت را در اختیارمون قرار داده.


قدرت اختیار،انتخاب،تمرکز را به ما داده و ابزار استفاده که همون ذهن انسان هست را


با سخاوت در اختیارمون قرار داده.اینجا یک سوال مطرحه.چرا وقتی می تونیم به وقایع


مثبت نگاه کنیم،حرف های امید وار کننده بزنیم،به آرزوهای مثبت و زیبا فکر کنیم


که هم باعث آرامش و شادی درونی ما می شه و هم از لحاظ علمی ثابت شده که


اتفاق های مثبت برامون اتفاق می افته چرا به خاطرات تلخ قدیمی،به درگیری ها


به تنش ها،به نتیجه ی منفی هنوز نیامده فکر می کنیم؟افکار مثبت هیچ چیز که نداشته باشند


حداقل باعث شادی درونی ما می شوند.حتما در مطلب بعدی دلایل علمی رسیدن


به چیزهایی که در ذهن ماست می پردازیم.دوستان عزیز زندگی هدیه ای است که یک


بار به ما داده شده.پس حداقل با افکار منفی سیاه و تباهش نکنیم.


یا حق

نظرات 4 + ارسال نظر
مرجان شنبه 13 اردیبهشت 1393 ساعت 10:37

من چون تو بعضی مسائل وسواس فکری دارم و حساسم اول از همه بعد منفیش به ذهن و چشم میاد. مثلاً روی مسئله دروغ. چون خیلی از دروغ شنیدن بدم میاد یعضی وقتا که یه چیزی میشنوم اول میگم یعنی راست میگه؟ در حالی که آدم باید از اول بگه داره راست میگه مگه اینکه خلافش ثابت شه. من منتظرم تا در مطالب بعدی بیشتر بهش بپردازید

آفاق شنبه 13 اردیبهشت 1393 ساعت 08:40

سلام ممنون از نوشتتون. من دلم میخواد به همه چیز مثبت نگاه کنم اما شرایط بعدی برام بد گمانی میاره ...به نظر من دید مثبت مثل یک لیوان میمونه که نیمه پر و نیمه خالی باید باشه .....مثبت اندیشیدن یعنی اینکه تو لیوان خالی رو پر احساس منی و یا برعکس ...اما اون چه که مهمتره به نظر من اینه که توی هر شرایطی هم مثبت و هم منفی رو درنظر بگیریم و حالات خوب رو بیشتر بخواهیم ... و اینها هیچ وقت از هم جدا نکنیم . اولین قدم برای ایجاد این حس ، ساختن مقصد و هدف و تعریف اون کمک میکنه تا ما بهتر باشیم و شرایط رو بهتر درک کنیم ....

ماجد شنبه 13 اردیبهشت 1393 ساعت 07:50

حق نگهدارت
منتظر مطالب بعدیم.من خیلی خوب مثبت میدیم
اما با ازدواجم و وجود خانمم و مخصوصا خانوادش دارم شادمانی گذشتمو از دست میدم.بهتر بگم دادم

پریسا شنبه 13 اردیبهشت 1393 ساعت 06:15 http://aansooyeshab.blogsky.com

سلام.
کاش می شد!. ولی راستش من سر در نمیارم منفی ها رو چطور می تونم مثبت ببینم؟ منفی منفیه کاریش هم نمیشه کرد. اگر می شد مثبت دیدش خیلی خوب بود ولی...
راستی ممنونم که در آنسویشب به دیدنم اومدید. دنیای سفید!. اونجا هم گفتم. من خیلی سعی کردم سفیدش کنم. زورم نرسید!. دست های من زیادی واسه سیاهی های این دنیای بزرگ کوچیک بودن. سفید نشد و من هم سیاه شدم. دست هام، تقدیرم، تمام وجودم، تمامش سیاه شدن.
با اینهمه ممنونم. چقدر بده که اینجا از این چیز ها میگم. کاش بتونم نگم.
ممنون.
ایام به کام.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.